Saturday 9 March 2013

پنجره‌ی مهربان ۱۹ اسفند ۹۱

پنجره‌ی مهربان

(۱۹ اسفند ۹۱)

هستند روزهایی که چنان تلخیِ لختِ خماری نشسته بر دوش‌شان که حتی نمی‌شود به ضرب استعاره ربطشان داد به چیزیکی و مایه‌ای برای نوشتن ازشان بیرون کشید، هستند روزهایی که آدم توی دلش دیوار می‌کشد و هزار حس را حبس می‌کند پشت آجر و سیمان تا مبادا توی خیابان یا سر کلاس بغضی که گیر کرده توی گلویش بترکد و مثل فواره پخش شود توی هوا، هستند روز‌هایی که آسمان انگار از سر صبح به یک غروب ممتد خاکستریِ باز می‌شود. هستند روز‌هایی، مثل امروز من، که آخرِ شب، به وصف مهربان دوستی ختم می‌شود از پنجره‌ی اتاقش که پسرکی آن سوی‌ش هست که به او دل داده و چراغ روشن‌ آن سوی پرده، دل دخترک را گرم می‌کند، به آواز مهربان او نرم نرمک اتاق من هم به یک لبخند روشن می‌شود.


پیوست: My Love از Olafur Arnalds:

10 comments:

  1. گاهی وقتا اصن نمی دونم چی بنویسم زیر پستات...

    ReplyDelete
  2. بعضی وقتها کامنتایی مثل عالی بود و قشنگ بود با ازین قبیل اصلا جالب نیست واسه نویسنده. هیچی نمیگم و نوشته هاتو دنبال میکنم. مرسی

    ReplyDelete
    Replies
    1. ممنون کیوان جان خیلی خوش‌حال شدم که بهم سر زدی :* هر وقت دوست داشتی هر کامنتی دوست داشتی بذار :)
      و ممنون که نوشته‌هام رو دنبال می‌کنی :*

      Delete
  3. وارتان جان شما مسیحی هستی؟؟؟ :)

    ReplyDelete
    Replies
    1. سوال‌هایی از این دست رو ترجیح می‌دم تو ای‌میل یا یاهو بپرسی
      :) :*
      email: vartanpakbaz@yahoo.com
      Yahoo ID: Vartanpakbaz

      Delete
  4. نوشته هاتو دوست دارم

    ReplyDelete
  5. :) واقعا گاهی دل دخترک ها به چه چیزای کوچیکی گرم می شه

    ReplyDelete
    Replies
    1. دل پسرک‌ها هم‌ به چیزهایی مثل این گرم می‌شه :) حتی گاهی به چیزهای کوچیک‌‌تر

      Delete