توی ابر
(۱۶ اسفند ۹۱)
صبح که چه عرض کنم، لنگ ظهر از خواب بیدار میشوم،
انگار سر بام دارند پنبه میزنند و آسمان گم شده است پشت دانههای درشت در پرواز،
دارد برف میآید، گمان میکنم خیال است، پلک میزنم چند بار، میبینم که نه، آسمان
گویی سر شوخی دارد و خیلی پیگیر دارد برف میآید. حوصلهام از زمستان سر رفته،
دلم برف نمیخواهد، آفتاب میخواهم، هوای گرم و تیشرت، ولی چه میشود کرد، مثل
هزار و یک چیز دیگر که نمیشود کاریش کرد سعی میکنم زیبا ببینماش. از جایم بلند
میشوم و میروم پای پنجره و محو تماشای دشت پیش رو میشوم که رفته است زیر کشت
برف.
چند ساعت بعد، برف بند میآید و ابر چون عروسی سپید
پوش میرود پشت کوه و دامنش با هزار عشوهگری، هزار چین و شکن، پشت سراش از پلههای
آسمان میرود بالا.
قیصر دوباره آمده است برای درس گرفتن و امروز نوبت
ریاضی است، وارد که میشود یک دستاش توی گچ است، معلوم نیست داشته چه آتشی میسوزانده
که زده است دستش را برای بار نمیدانم چندم ناقص کرده. کتاب و دفتر را پهن میکنیم
روی میز ناهارخوری و شروع میکنم به درس دادن و اصلاً حواسم نیست کدام دستاش
شکسته است و این بچه چپ دست است یا راست دست. نیم ساعتی جواب سوالها را دیکته میکند
و من مینویسم، بعد آن وسطها میگوید «بده این یکی رو خودم مینویسم»، جواب میدهم
«نمیخواد، خیلی دسخطت خوبه، با دست گچ گرفته میخوای بنویسی؟» میخندد و میگوید
«من که با اون یکی مینویسم» و تازه دو زاریام میافتد که چه ناجور سرم گیر کرده
است توی ابر امروز.
پیوست: Raein و Til Enda از Olafur Arnalds:
و
آخییییییییییییییی! اینجا برف نیومد!والا دیگه یادمون نمیاد برف به چی می گن! قدیما این نبود که تازه بربری بود دو زار!( مثل این پیرزنای تو اتوبوس!:دی)
ReplyDeleteحالا من در عین ناباوری دوست دارم بمونه زمستون یکم دیگه! هوا هم سرد شه برفم بیاد! خودمم از این قضیه تعجب کردم کلییییییییی!
بله آقا همچین زمونه ایه! :)) :*:*
=))
Deleteپیر زن :)):*
کل زمستون بیاد سمت شما اینجا بهار شه
:)) :*
:)) :D :X >:D<
Deleteخب خب خب .. تا لنگ ظهر می خوابی ؟ .. دوات پیش خودمه .. از فردا وقتی اول صبح یه پارچ آب خالی کردم روت دیگه کم کم این خواب خرگوشی از سرت می پره ..:))
ReplyDeleteبرو بچه پررو تو که کلاً خوابی :))
Delete1-معلومه اخبار سکه و ارز و ... خوب پیگیری می کنی، چون خط اول باسد عرض باشه نه ارز =)
ReplyDelete2-قیصر عالی بود کارش
و اینگونه املای فاجعهی من دوباره مایهی آبروریزی شد :))
Deleteمرسی :*
در کل این قیصر ما پدیدهی جالبیه :D
این جا هم برف اومد، شدیدتر و بیشتر و بهتر
ReplyDeleteمنم دوس دارم زمستون بره، ولی نمیشه تو بهار، با یه آفتاب بهاری و یه نسیم بهاری، برف بیاد و آسمون بنفش باشه؟
نمیشه؟
از برف خوشم میاد، کاریش نمیشه کرد، هنوزم حس خوب "فردا تعطیله!" رو بهم میده.
:))))
:*
واللا منم برف دوست دارم ولی دیگه جونِ تحمل هوای ابری و خاکستری رو ندارم
Delete:*
آسمون بهار رو هم برات بنفش رنگ میزنیم :*