Saturday 23 March 2013

یک دست جام باده و ... ۲ فروردین ۹۲


یک دست جام باده و ...

(۲ فروردین ۹۲)

در میانه‌ی مستی و رقص، وقتی طعم خوش سیب پخش شده روی زبانم، لحظه‌ای بر تاریکی اتاق چشم‌ می‌بندم، شنارو می‌شوم توی فضا و سپید خیال، گرم چون سیب سرخ در آفتاب تابستان تن می‌دهد به تنم و من چون موج شیرین صبح می‌خزم بر تن شب و تو خنک‌تر از خنکای طرّه‌ی ماه از لای انگشتان من می‌خزی بیرون.
تنم از رقص گرم است هنوز، دست به دست دوست تیز می‌رویم تا برسیم به آخرین قطار روز و من به شب سلام می‌کنم و ستاره‌ای چون شکوفه‌ای که بریده باشد از شاخه سقف جدا می‌شود و سبک می‌نشید روی گونه‌ام، روی خاک.
قطار منعکس است در من، نگاه می‌کنم، توی ایست‌گاه ماهی زردی با خطهای سیاه در تنگ هوا شنا کنان از پیش چشمم می‌گذرد.
پنجره‌ی ماشین را می‌دهم پایین و موج سیال زمان، موج سیال هوا، از من می‌گذرد و تو چون نوازش برگ بر تن باد می‌نشینی بر پلک‌هایم.


پیوست: Avalanche از David Cook:

8 comments:

  1. خب خب خب .. خوشم باشه .. حالا معصیت هم می کنی و کمرتو تکون میدی .. ببینم حالا چه رقصی بلدی ؟ .. آآآآآآ .. بیا وسط بتکون ببینم کجاتو می تکونی :))

    ReplyDelete
    Replies
    1. :))) کوفت
      راک اند رول بود بیش‌ترش

      Delete
  2. مثل هميشه خوشكل بود...ماشالا دست به پستت خيلي خوبه ها....سال نوت مبارگ گلم
    بوووووووووس

    ReplyDelete
  3. حسين فك كنم وارتان باله بلد باشه
    خخخخخخخخخخخخخخ

    ReplyDelete
    Replies
    1. :)) باله‌آم کجا بوده :))
      بعدم آقا چرا با دو تا اسم کامنت می‌ذاری من هنگ کردم ی ساعت :))

      Delete
  4. Hi Vartan,

    I knew you and your weblog recently. May I talk to you?

    Best

    Mehrdad

    ReplyDelete
    Replies
    1. سلام مهرداد جان
      حتماً. از پیدا کردن دوست جدید خوش‌حال می‌شم
      Yahoo ID: VartanPakbaz
      email: VartanPakbaz@yahoo.com

      Delete