جمعهی خوب، جمعهی
مهربان
(۱۱ اسفند ۹۱)
خورشید مهربان سرِ ظهر، با زاویهای اندک تکیه داده
به حصار آسمان، قطار میرود و به ضرب تپشهای سرخ خط آهن که جاری است زیر پای من،
سبز و صورتی و زردِ علفهای جوان و بوتههای خار و گلهای وحشی چرخ میزند در هوا.
دود عود و سیگار در سایه روشن کافه پیچ میخورد و
میرود بالا، نوع عود را عوض کردهاند، دیگر صندل نمیسوزانند اینجا. از میان
شیشههای خاک گرفته آفتاب میآید داخل و مینشیند بر طرح شیرین عشقهای روی دیوار.
چشمهایم را بستهام و ایستادهام یک کنار، به ضربِ
دستِ دوست سالن پر است از نغمههای خوش موسیقی.
شکوفههای سپید و صورتی که چون پولک نشستهاند بر
دامن سیاه شب در نسیم خنکی که بوی بهار میدهد موج میخورند و من معلق میشوم میان
زمین و هوا.
پیوست: I Guess I Loved You از Lara Fabian:
به به! چه حس قشنگ و خوبیییییییییییییییی! لذت بردم اساسی:) :*:*:*:*
ReplyDeleteخیلی روز خوب بود :* ممنون بابت اجرای خوبت
Delete:* >:D< :X
جدی خوب بوووووووووووود؟ مرسیییییییییییییییییییییییییییییی :*:*:X:X:X:X>:D< <3
Deleteاون شب هم گفتم :) من موسیقی شنیدم واقعاً
Deleteاجراها همه گرم و زنده بود
کارای تو هم واقعاً تمیز بودن و لذت بردم :*
:X >:D<
قربونت بشم من الهییییییییییییییی!:*:*:*>:D<
Delete:X >:D< :*
Deleteسلام وارتان جان
ReplyDeleteچقدر زیبا تصویر کرده ای، بی نهایت زیبا.
سلام
Deleteمرسی بابت لطفتون :) ممنون که سر زدی به وبلاگم
بی نهایت سپاسگزارم.
ReplyDeleteلارا
ReplyDelete:x
:) :*
Deleteپسرک بی حیا ، چه بی حیا شده و راحت داره میگه رفتم کافه .. واه واه واه .. آخه بچه ٰ مگه کافه جای پسراست ؟ .. هان ؟ :))
ReplyDeleteبشین سر جات نکبت :))
Deleteچه قشنگ میشه این حس ها رو تو ذهن تصور کرد
ReplyDeleteزیبا بود
هر وقت این جور نوشته ها رو می خونم نا خود آگاه یاد اوایل قرن 20 میوفتم نیم دونم چرا!!! :))
مرسی :*
Deleteاوایل قرن بیست، جالبه :) میشه بررسی کرد اوایل قرن بیست برات با چیا تداعی میشه تا دلیلش رو پیدا کرد :*