Saturday 2 March 2013

جمعه‌ی خوب، جمعه‌ی مهربان ۱۱ اسفند ۹۱


جمعه‌ی خوب، جمعه‌ی مهربان

(۱۱ اسفند ۹۱)

خورشید مهربان سرِ ظهر، با زاویه‌ای اندک تکیه داده به حصار آسمان، قطار می‌رود و به ضرب تپش‌های سرخ خط آهن که جاری است زیر پای من، سبز و صورتی و زردِ علف‌های جوان و بوته‌های خار و گل‌های وحشی چرخ می‌زند در هوا.
دود عود و سیگار در سایه روشن کافه پیچ می‌خورد و می‌رود بالا، نوع عود را عوض کرده‌اند، دیگر صندل نمی‌سوزانند این‌جا. از میان شیشه‌های خاک گرفته آفتاب می‌آید داخل و می‌نشیند بر طرح شیرین عشقه‌ای روی دیوار.
چشم‌هایم را بسته‌ام و ایستاده‌ام یک کنار، به ضربِ دستِ دوست سالن پر است از نغمه‌های خوش موسیقی.
شکوفه‌های سپید و صورتی که چون پولک نشسته‌اند بر دامن سیاه شب در نسیم خنکی که بوی بهار می‌دهد موج می‌خورند و من معلق می‌شوم میان زمین و هوا.


پیوست: I Guess I Loved You از Lara Fabian:

15 comments:

  1. به به! چه حس قشنگ و خوبیییییییییییییییی! لذت بردم اساسی:) :*:*:*:*

    ReplyDelete
    Replies
    1. خیلی روز خوب بود :* ممنون بابت اجرای خوبت
      :* >:D< :X

      Delete
    2. جدی خوب بوووووووووووود؟ مرسیییییییییییییییییییییییییییییی :*:*:X:X:X:X>:D< <3

      Delete
    3. اون شب هم گفتم :) من موسیقی شنیدم واقعاً
      اجراها همه گرم و زنده بود
      کارای تو هم واقعاً تمیز بودن و لذت بردم :*
      :X >:D<

      Delete
    4. قربونت بشم من الهییییییییییییییی!:*:*:*>:D<

      Delete
  2. سلام وارتان جان
    چقدر زیبا تصویر کرده ای، بی نهایت زیبا.

    ReplyDelete
    Replies
    1. سلام
      مرسی بابت لطف‌تون :) ممنون که سر زدی به وبلاگم

      Delete
  3. پسرک بی حیا ، چه بی حیا شده و راحت داره میگه رفتم کافه .. واه واه واه .. آخه بچه ٰ مگه کافه جای پسراست ؟ .. هان ؟ :))

    ReplyDelete
  4. چه قشنگ میشه این حس ها رو تو ذهن تصور کرد
    زیبا بود
    هر وقت این جور نوشته ها رو می خونم نا خود آگاه یاد اوایل قرن 20 میوفتم نیم دونم چرا!!! :))

    ReplyDelete
    Replies
    1. مرسی :*
      اوایل قرن بیست، جالبه :) می‌شه بررسی کرد اوایل قرن بیست برات با چیا تداعی می‌شه تا دلیلش رو پیدا کرد :*

      Delete