Sunday 19 August 2012

حتی پرتاب گل سرخی را (۲۹ مرداد ۹۱)


حتی پرتاب گل سرخی را

(۲۹ مرداد ۹۱)


کنج حمام، زیر دوش آب نشسته‌ام، سرم را به دیوار تکیه داده‌ام و دایره‌های کوچکی که از چکیدن هر قطره‌ی آب بر کف خیس حمام نقش می‌شود را نگاه می‌کنم. و برش‌هایی از روز با آواز آب از پیش چشمم می‌گذرد.
امروز، میهمانی کوچکی داشتم و بساط طرب برپا، عزیزترینِ دوستانم دعوت بودند، او هم دعوت بود و آمد، البته به همراه دوست‌دخترش که به خاطر مشکلی در خانه نیامد.
لحظه‌هایی، نگاهی، لبخندی یا گذر خاطره‌ای، تصویری، دهانم را تلخ می‌کند ولی سه فرشته‌ی مهربانم، سه دوست عزیزم، با دست‌های گرمشان، نگاه نوازش‌گرشان سایه‌ها را کنار می‌زنند.
همه بلند می‌شوند، لباس می‌پوشند که راه بی‌افتند، و او می‌ماند، با بقیه خداحافظی می‌کند، دست می‌دهد و می‌ماند. قبل از بسته شدن در آسانسور، نگاه نگران دوستی را می‌بینم که با نگاهم طلاقی می‌کند، به او لبخند می‌زنم و در بسته می‌شود.
پشت میز ناهار خوری نشسته‌ام، آن سوی میز، یله شده است روی پشتی یک از صندلی‌ها و مهربان نگاهم می‌کند. شروع به حرف زدن می‌کند، حرف از دختری می‌شود که مرا دوست دارد، دختری که اندوه‌گین است، دختری که کاش می‌شد بسیاری چیزها را به او بگویم، که شاید سبک شود، که بگذرد. حتی این‌ها را مبهم و بی‌توضیح به او می‌گویم. آهنگ تلخ صدایم را می‌شناسد و اندوهش از تلخیم در چشمان آبیش، در صدای مهربانش سایه می‌اندازد.
در آشپزخانه نشسته‌ام، با فاصله از من ایستاده است، و خورشیدِ سرخِ غروب آشپزخانه را، مرا پر کرده است. بازی پرتوهای سرخ غروب را روی پوستش نگاه می‌کنم. صدایش از خورشید لعابی سرخ گرفته است، از گذشته می‌گوید، آن زمان که نزدیک‌ترین دوستم بود، آن زمان که نمی‌دانستم معنی هر نگاهم به او چیست. چنان گرم حرف می‌زند، چنان مهربان، که می‌خواهم چشم‌هایش راکه مرا چنین رنگین می‌بیند و لبانی که مرا چنین به خود می‌خوانند را در برگیرم.
ولی، پرتاب گل سرخی را ترسیدم.
رد خیس روی گونه‌هایم را با پشت دست پاک می‌کنم، آبی چشم‌هایش، و لبانش به من لبخند می‌زند.
بلند می‌شوم و دست به کار تمیز کردن خانه می‌شوم، در رفت و روب کمکم می‌کند. کمی شوخی می‌کنیم، از تی‌شرت نو‌ش تعریف می‌کنم، با چهره‌ای شکفته از شادی می‌گوید هدیه‌ی دوست‌دخترش است.
کمکی بعد خداحافظی می‌کند و می‌رود و من ‌می‌مانم و صفحه‌ی سفیدی که بارهای پر و خالیش می‌کنم.

2 comments: