Thursday 2 August 2012

امروز چیزی درونم شکسته است (۱۲ مرداد ۹۱)


امروز چیزی درونم شکسته است

(۱۲ مرداد ۹۱)


رویاها و احساسات گذشته، اشباحی‌اند در پی آدم، کافی است رنگی، لبخندی، شاید یک رایحه‌ برای لحظه‌ای متوقفت کند تا این اشباح کذا و کذا بر سرت خیمه بزنند. گاهی با یک لبخند پسشان می‌زنی، ولی گاه چنان سخت به وجودت چنگ می‌زنند که هیچ لبخندی پنجه‌شان را باز نمی‌کند.
صبح، از ایست‌گاه مترو بیرون آمده بودم و با شتاب به سمت اتوبوس‌ها می‌رفتم، در بین دود اتوبوس‌ها و بوی گازوئیل، بوی عطری، عطری که آن شب زده بود در یک نقطه میخ‌کوبم کرد. بالا و پایین رفتن سرش روی سینه‌ام، نفس‌های آرام و گرمای تنش را به وضوح روی پوستم احساس کردم، تمام توانم را جمع کردم و با دست تصویرش را از میان غبار درخشان سر صبح کنار زدم.
ظهر، در ایست‌گاه نشسته‌ام، خسته و دلزده از هزار و یک چیز، از تلخ‌کامی زنی با سری پایین انداخته و بغضی فروخورده، که از من کمک می‌خواهد، نه حتی پول، یک قالب صابون و یا پسرکی که عمو صدایم می‌زد و پول خردهایی که از فروش فال گیرش آمده را با اسکناس‌های صندوقم تاخت می‌زند، پسرکی شاید ده ساله که انقدر لبخندش شیرین است و نگاهش تلخ که دلم می‌خواهد کل صندوق را کف دستش خالی کنم ولی ... بغض راه نفسم را می‌بندد. به هزار ضرب و زور خودم را جمع و جور می‌کنم، نزدیک لبه‌ی سکو ایستاده‌ام، در‌های قطار باز می‌شود، فشار کور جمعیت به درون پرتم می‌کند، حتی حال بد و بیراه گفتن هم ندارم، از بین ردیف‌ها می‌گذرم تا جایی برای نشستن پیدا کنم، چیز مثل پتک توی صورتم می‌خورد، هم‌آن عطر سر صبح، خودم را به نزدیک‌ترین صندلی خالی می‌رسانم و روی آن ولو می‌شوم.
امروز چیزی درونم شکسته است.

5 comments:

  1. آهنگ Evanescence - I,m so tired of being here امروز، عجیب با احساسم کوک است. آهنگ رو از این‌جا می‌تونید دانلود کنید http://prostopleer.com/

    ReplyDelete
  2. روز های تلخ زندگی ما کم نیست ... می دونی که می فهممت ..؟ امروز هم گذشت :)

    ReplyDelete
  3. قشنگه با همه ی تلخیش :) :* >:D<

    ReplyDelete
  4. آره عزیزم می‌گذره :) و بله می‌دونم که درکم می‌کنی :)

    ReplyDelete
  5. مرسی پایا جان :)

    ReplyDelete