Sunday 9 December 2012

آینه ۱۸ آذر ۹۱


آینه

(۱۸ آذر ۹۱)

کافی است روی یکی از نیم‌کت‌های خیابان جمهوری یا حاشیه‌ی جدولی یا پله‌کان ساختمانی توی خیابان انقلاب بشینی و سیلاب آدم که از کنارت رد می‌شود را نگاه کنی، ممکن است یکی دوتاشان هم نگاهی به تو بی‌اندازند، شاید لبخندکی هم بزنند، شاید در خود باشند و به سببی یا شاید هم بی‌سبب اخم‌آلود بگذرند. هزار هزار آدم‌ که شاید می‌روند پی‌کاری، شاید برای خاطر نفس رفتن می‌روند، شاید هم بی‌سبب می‌روند. این‌ها مهم نیست، در راه رفتن هرکدام از این هزار هزار، آینه‌ای هست برای من، برای تو، آينه‌ای که می‌توان در آن بازتابی از خود دید. از این هزار هزار چندتایی نزدیک‌تر می‌آیند، شاید من، شاید او دست دراز کنیم و دیگری را لمس کنیم. این تماس آرام من و تو، من و او، بیش از آن‌که حاصلش شناختن هم باشد، ثمرش کشفِ خود است.

2 comments:

  1. از مجموعه سخنان گوهربار استاد وارتان
    :))))
    بوووس

    ReplyDelete