یک نفس عمیق
(۲۷ آذر ۹۱)
یک ملودی مهربان، یک صدای آشنا، یک نگاه مهربان،
مثل بهار از سرآستینهایم میخزد بالا، تنگ مرا در بر میگیرد، حلقه میشود دور
شانههایم و من، من که کمی خستهام، کمکی دلگیر، آن بغضی که پیچ خورده پشت
لبخندهایم، خندههایم را رها میکنم روی شانههایت و در امتداد جریان گرم هوا که
به لبهایم میرسد و میشود یک های ممتد و یک نفسی عمیق که بوی کاج میدهد و عطر
یاس، زیر لب با تو زمزمه میکنم، «همه چیز بهتر خواهد شد.».
رک بگو بی اف پیدا کردی، بدبخت شدی رفت پی کارش :P
ReplyDeleteخدا کنه ژوبی نیاد وبلاگت و گرنه گردنمو میزنه ;)
:))))
Deleteاشکان من هرچی بگم تنها چیزی که ازش منتج میشه ببیاف دار شدنمه؟
هاها جدیدن ژوبی به وبلاگم سر میزنه، امیدوارم ببینه این کامنتتو پوست از سرت بکنه تا هر روز منو شوهر ندای :))
بعد هم برای بار نمیدونم چندم به صورت عمومی و اعلام میکنم بیاف ام کجاااا بوده :)) قول میدم بیاف دار شدم سریعاً بهت خبر بدم خیالت رحت شه :)) که منم رفم تو قوطی
سلام آقا وارتان...به به شما هم كه طبق استعداد ذاتي همه ي هم حس ها دست به قلمت بد نيست...
ReplyDeleteچه خوبه كه ميتوني حست رو اينقدر زيبا بنويسي...نويسندگي وسيله ي خوبيه واسه تخليه و ابراز احساسات..ولي موسيقي واقعا يه بيان خاص تره...آخه من تجربه ي دوتاشو دارم...
زيبا بمان و زيبا بنويس...
مرسی عزیزم :)
Deleteموسیقی و نوشتار دو مدیوم مختلفاند در بیان احساس، هر کدوم به نحوی بیانگرن ولی خوب ةره موسیقی مدیوم انتزاعیتریه و ذهن رو رها تر میذاره برای بیان خود :)
ميگم اشكان ژوبي جديدا كامنتاي بو دار مينويسه...به بلاگهاي خيليا سر ميزنه...حواست باشه پسر :دي
ReplyDelete:)) آره فعلاً هم قصد کرده منو شوهر بده
Delete@Saman
Deleteسامان فقط میتونم بگم :P
@Vartan
ورتان جان راستش بعد از 4سال دیگه ژوبی مثل داداشیم شده :) ;) مخیوام کات کنم باهش. کاش میشد قبلش جواب "بله" رو از تو بگیرم؟ :P
میگم این سامان باهوشه ها، قصد و هدفمو فهمیده :P
الفرارررررررررر
اشکان، کوفت :))))
Deleteنه نه...اشكان جون من وايسا اين وارتان رو ولش كن ژوبي مال خودمه...بي زحمت بفرستش اينور...:دي
Deleteهوی ی ی ی ی ی سامان مگه تو از خودت بی اف نداری
Deleteخوبه یکی هم از بی اف تو صحبت کنه
:P ;D
به مزایده میذارم ژوبی رو
به بالاترین قیمت :D
ااااااااااااااااااااا
ReplyDeleteوارتاااااااااااااان
من قبلا اینجا اومده بودم؟؟
:-s
آره عزیزم قبلاً یک بار فک کنم اومده بودی :D
Deleteالان دوباره اومدم :D
Deleteخوش اومدی عزیزم :*
Deleteپست هاي كوتاه و با معني...هم راحت ميشه خوند و هم راحت درك كرد...تازه كشفت كردم وارتان
ReplyDelete:D
Deleteکشفیاتت پایدار باشه
وارتان يلدا فسيل شد و اعترافاتو ننوشتي....هيششششششششش
ReplyDeleteاوين كه نيست بابا اول صبح اعدامت كنن...اعتراف كن
وارتان اعتراف کن یالا........
ReplyDelete:)))
ReplyDeleteبا فرم کلی وبلاگم این بازیا جور نیس :))) اشکان خان شما خودت اعتراف نوشتی به من گیر میدی؟
بعدم هیچ پیوند احساسیای با یلدا ندارم که برام شب مهمی باشه که بخوام پست ویژّ بذارم براش :)
Deleteو چیزی هم نبود که بخوام بگم (آدم مجرد اعترافش کجا بوده، اشکان خان باید اعتراف کنه) بعله
:))
تو مود نوشتن هم نبودم
همینجوری کلمات که میاد پشت سر هم با یه ویرگول که مناسب میکنه جای نفس کشیدن آدمو وقتی صحبت از آه میشه
ReplyDeleteقشنگ
بوسس
مرسی عزیزم :*
Deleteچقدر این پُستت رو دوس داشتم..انگار منم باهاش یه نفس عمیق کشیدم!
ReplyDeleteمرسی یوسف جان :*
Delete