Saturday 13 October 2012

کلاس درس (۲۲ مهر ۹۱)


کلاس درس

 (۲۲ مهر ۹۱)

نشسته‌ام سر کلاس، تخته‌سیاه آرام و پیوسته از اعداد و نشانه‌ها پر و خالی می‌شود، نشانه‌هایی به غایت بی‌معنا و استاد یک ریز حرف می‌زند، گویی به زبانی بی‌گانه. از پنجره بیرون را نگاه می‌کنم، گرمی آفتاب، رقص برگ‌های سپیدار، تناوب سبز و سپید. دستم بی‌اختیار روی کاغذ طرح می‌زند، به خودم که می‌آیم، تکرار نامت را بر کاغذ باز می‌شناسم.

8 comments:

  1. فقط می توان گفت اه اه اه .. چقدر بدم میاد .. اییییییییششششش
    و دیگر هیچ :))

    ReplyDelete
    Replies
    1. افت کردم؟ انتظار اه اه بیشری داشتم‌:))) شایدم تو خسیس شدی؟
      :)))

      Delete
    2. وای .. خساست یکی از خصوصیات بارز و منحصر به فرد منه ..:))))
      تو از کجا فهمیدی کلک :))

      Delete
  2. اَاَاَ چقذه پست گذاشتی تو این چن روزه :)

    ReplyDelete
    Replies
    1. :)
      زیاد تو موود نوشتن بودم :) امیدوارم کسالت‌بار ‌نشده باشه

      Delete
    2. نه خاطرات هیچوقت کسالت بار نمیشن
      دی:

      Delete