خیال
(۷ آبان ۹۱)
خانهام گم گشته در مه
در خیال
موجام امشب
لخت و عریان
کف به لب
میکوبمت چون سنگ ساحل
لب به لب
تن به تن
میکوبمت چون سنگ ساحل
نفسهایم بریده
پس مینشینم من
گونههایت خیسِ باران
سرخِ لبخند
مینشیند بر نفسهایم
خانهام گم گشته در مه
در خیال
وارتان شاعر شدی رفتاااا! :دی
ReplyDeleteبوووس
مگه این که ی دوست به اینا بگه شعر
Delete:* مرسی :)