Friday 12 October 2012

گردش شبانه (۲۰ مهر ۹۱)


گردش شبانه

 (۲۰ مهر ۹۱)

برای کاری با پدرم از خانه زده‌ایم بیرون و حرف از این در و آن در است، که یک هو، وسط این شهر دودزده، میان این همه خاکستری، نسیم خنکی در جا میخ‌کوبم می‌کند. بوی سیب تنم را پر می‌کند، می‌مانم بین این هم دود و خاکستر این بهشت کوچک از کجا پیدایش شده، نگاه می‌کنم و می‌بینم، آرام و استوار، درخت‌های خواب‌آلود خود را سپرده‌اند به خنکایِ نسیم شبانه و دالان زده‌اند میان شهر.
کارمان که تمام می‌شود، در راه برگشت، ساکت کنار هم راه می‌رویم و در ازدحام بازار میوه، میان صداها و بوهای بسیار، صورت‌های در گذر را نگاه می‌کنم، کارگری با چهره‌ای آرام و لبخندی خسته و چشم‌های تلخ از هزار خروار بار روزگار، دخترکی جوان با آرایشی زیبا و لبخندی لطیف و نگاهی گم میان هوا، شاید در جست‌وجوی یک رویا، زنی میانه سال که پر است از اندوه سال‌های زناشویی و گنگ ایستاده کنار خیابان، شاید منتظر خانواده‌، شاید هم منتظر دستی نوازش‌گر، توی ذهنم برای تک‌تکشان می‌خوانم،

دلتنگی‌های آدمی را باد ترانه‌ای می‌خواند
رویا‌هایش را آسمان پر ستاره نادیده می‌گیرد
و هر دانه‌ی برفی به اشکی نریخته می‌ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق‌های نهان
و شگفتی‌های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من

می‌رسیم به پل عابر و رودی از هزار چراغ روشن، آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند، مثل من، مثل تو، آدم‌هایی که شاید می‌روند پی عشق، پی آزادی، پی یک جرعه هوای تازه، شاید پی دو زار نان، شاید هم بی‌هدف می‌روند که وقتشان پر شود.
آن‌ور پل، توی پیاده‌روی خلوت، توی این سکوت شبانه، سرانگشت خیال نرم ستون فقراتم را برای لحظه‌ای لمس می‌کند، راه رفتنم با لبخندی می‌شکند، مستی این خیال شیرین که گذشت، با چشم‌هایی روشن از حس ناب حیات به راهم ادامه می‌دهم.

7 comments:

  1. من همیشه دوست داشتم یکی رو از روی محبت جوری بغل کنم که دونه دونه ی ستون فقراتش از جا در بره
    اینبار که سر انگشتی خورد به ستون فقراتت زیاد ذوق نکن .. احتمالن منم :))

    ReplyDelete
    Replies
    1. :)))
      من ستون فقراتم از جا در بره، کی برات کادو بخره؟!‌ها؟
      بعدم این محبتات منو کشته :))

      Delete
  2. اوه اوه اینجا این دوتا چه لاوی می ترکنونن واسه هم
    :P

    ReplyDelete
    Replies
    1. کی؟! من و حسین خاکبرسری؟؟؟؟؟‌:)))) بی‌خیال اشکان، حرف در میاری با یکی دربیار که بخوره به تیپ بقیه نوشته‌های من :)))

      اوه اوه الان حسین میاد فوش می‌ده :))))

      Delete
    2. خوب خوب خوب .. خودت با پای خودت جف پا برو تو شیکمت خودت نذار کار بیخ پیدا کنه :)))

      Delete
    3. =)))
      آخ شیکممم
      بیا دلت خونک شد؟ این بود رسم رفاقت؟
      :)))

      Delete
    4. بعدم انعتاف‌پذیری رو داری؟ خودت می‌تونی با پای خودت جفت پا بری تو شیکم خودت؟‌
      :)))

      Delete