Monday 17 September 2012

ثانیه‌های کش‌دار (۲۶ شهریور ۹۱)


ثانیه‌های کش‌دار

(۲۶ شهریور ۹۱)

چند سال پیش، دو کبوتر روی هرّه‌ی پنجره‌ی اتاقم لانه ساختند و تخم کردند. هیاهوی جوجه‌ها آن سال اتاقم را پر کرده بود. روز به روز کرکِ تن جوجه‌ها تنک‌تر و شکل بال‌هایشان تکمیل می‌شد. بعد یکی از روزها پرنده‌های والد، جوجه‌هایشان را گذاشتند و رفتند، من مانده بودم و تلخی قیل و قال گرسنگی و ترس جوجه‌ها. کاری نمی‌شد کرد، دو روز گذشت، بعد، روز سوم، وقتی خورشید لخت و آرم بالا می‌رفت، جوجه‌های کوچکم، با کمی ترس، با کمی تردید، با قدم‌های لرزان، پا روی هره گذاشتند، با چشم‌هایی که دودو می‌زد قدم‌های سستشان، نوسانات تن ظریفشان را نگاه می‌کردم، اولی به لبه رسید، پا سست کرد، ترسید، ولی خود را رها کرد، پرید.
چند لحظه بعد، بال به بال باد از پیشِ پنجره گذشت.

پا سست کردم، ترسیدم، ولی خودم را رها کردم. و حال آن چند ثانیه‌ی کش‌دار است، شاید از پیش پنجره‌ی چشمتان گذشتم، شاید ...

6 comments:

  1. یاد این آهنگ افتادم همون دیشب که اینو خوندم. نمی دونم چرا !

    لبریز خنده با تو
    لبریز شعر یغما
    شال حریر آبی تو
    پرسه های سرما
    گاهی نگاهی از تو
    گاهی خیال و رویا
    بوسیدن تن عشق
    تا وعده های فردا

    اون لحظه رو به یاد آر
    بانوی خواب و بیدار

    از شعر تلخ امشب
    تا بهترین دیروز
    گاهی صدای فریاد
    گاهی سکوت لبدوز
    گاهی طنین خنده
    گاهی نگاه پرسوز
    با من همیشه اما
    لعنت به بدترین روز

    ReplyDelete
    Replies
    1. چه‌قدر خوبه این شعر، حتماً دانلود می‌کنم گوش می‌دم
      و فکر کنم یاد این افتادی چون خیلی به حال من شبیه
      مرسی عزیزم :)

      Delete
  2. بابا من یه دو روز اینترنتم قطع بودااا! ببین چی کارا کردی :))
    ینی دیگه افادی پایین؟
    :))
    بوووس

    ReplyDelete
    Replies
    1. می‌بینیی!! :)))))

      منو برا افتادن نساختن
      :D

      Delete
  3. یادمه یه روز بهم گفتی پرنده ها پروازو از عمین جا بلد می شن. داری عوج می گیری عزیززززززززززززززم :*:*:*

    ReplyDelete
    Replies
    1. آدم خیلی وقتا حرف‌های درستی می‌زنه که وقتی خودش در موقعیت قرار می‌گیره فراموش می‌کنه :)
      درست می‌گی عزیزم :*:)

      Delete