Thursday 3 January 2013

مدراتو کانتابیله ۱۳ دی ۹۱

مدراتو کانتابیله

 (۱۳ دی ۹۱)

 لَخت و آرام، سبک به سان پرواز غبار در روشنایی صبح، شب، پیچ می‌خورد و از پنجره می‌آید داخل، با کرور کرور ستاره‌ی چشمک زن و هزار هزار چراغ روشن‌، چراغ‌هایی که گم شده‌اند پشت پرده‌های تور، پرده‌های زخیم یا ‌چون این‌جا، پشت عریانی من و شیشه‌های اتاقم. چراغ‌هایی که هم‌نشین سکوت‌اند، هم‌نشین خنده، ترس تنهایی یا شاید بزمی، سوری یا مجلس عزای کسی، پدری، مادری، دوستی یا محبوبی، چراغ‌هایی که با چشمانی گشاده من را و تو را نگاه می‌کنند، که در میان خروار خروار حرکت ناکرده‌، خود را نهان می‌کنیم، من و تو، که در انعکاس لرزش‌ یک پلک، یک دست یا هجایی میان کلمات، هستی‌امان که پنهان است در میان هیاهو را آرام زمزمه می‌کنیم، من و تو، که هر یک روایتی هستیم، یا شاید ترانه‌ای به غایت منفرد و یگانه، هر یک روایتی هستیم یا ترانه‌ای به غایت تنیده در دیگری، چراغ‌ها آرام، با چشمانی گشوده من را و تو را نگاه می‌کنند، در میانه‌ي پیوند، بوسه، فصل، اشک و لبخند. از میانه‌ی عریانی‌های‌مان، حجاب‌های‌مان، لَخت و آرام چون لحافی از مخمل، صبح، چراغ‌ها را خاموش می‌کند.

پیوست: مدارتو کانتابیله، ملایم و آوازی.

16 comments:

  1. یا شاید ترانه‌ای به غایت منفرد و یگانه، هر یک.." .."روایتی هستیم یا ترانه‌ای به غایت تنیده در دیگری
    این قسمتش خیلی قشنگ بود..

    وارتان، مدراتو کانتابیله یعنی چی؟

    :)

    ReplyDelete
    Replies
    1. مدراتو یعنی ملایم و کانتابیله یعنی آوازی
      از عباراتیه که بالای یک قطعه‌ی موسیقی نوشته می‌شه که نوازنده بر اساسش متوجه سرعت اجرا و گاه چه‌گونه‌گی بیان موسیقی می‌شه

      Delete
  2. داستان زندگی چراغا خیلی خوبه
    چواغای اتوبانا
    چراغای خونه ها
    چراغای پارکینگا
    چراغا هم چی رو میبینن
    به همه هم نور میدن
    و این عالیه
    بوووس

    ReplyDelete
    Replies
    1. اوهوم :)
      چراغ بودن خوبه :)
      :*

      Delete
  3. خوب چی بگم الان من

    ReplyDelete
  4. ماها که یه کتابم هم تو عمرمون نخوندیم و به زور سواد خوندن نوشتن داریم، انوقت فقط باید تو کف این نوشته ها بمونیم که
    :(

    ReplyDelete
    Replies
    1. از دست تو اشکان :)) :* این الان کجاش مفهوم نبود؟

      Delete
  5. چه زيبا...فك كنم اين پستت يه موسيقي متنيه...حسي كه از گوش دادن كانن يوهان پاخپل يا مون لايت بتهون ميتونه به آدم دست بده...چطوري بگم...يه باين گرم تو يه فضاي صميمي...مثل كه روز اروم...
    خيلي زيباست...
    بوسسسس

    ReplyDelete
    Replies
    1. اشتباه لپي...(يه بيان گرم)

      Delete
    2. مرسی سامان جان :)
      کانن یوهان پاخیل رو هم فک نکنم گوش داده باشم :) گیر می‌آرم گوش می‌دم :)

      Delete
    3. اوكي...سر فرصت برات ميلش ميكنم داداشي:)))

      Delete
    4. دستت درد نکنه :*

      Delete
  6. دوتا کامنت دارم:
    1. هر وقت دستی میاد توی کار، کلا افکار من به هم میریزه، پس تو توی این پستت گوش منو گرفتی و من گوش کشان با تو اومدم تا رسیدم به اون دستی که نوشتی و ...

    2.اگر این پست رو دوبار نمیخوندم میگفتم شبیه نامجو حرف میزنه

    ReplyDelete
    Replies
    1. بخش اول کامنتت رو نفهمیدم :)

      بخش دوم هم خوبه که دوبار خوندی و به این نتیجه رسیدی که مثل نامجو حرف نمی‌زنم :)

      Delete