گرد قند
(۲۹ اردیبهشت ۹۲)
خسته از یک روز بلند، خودم را میراسنم به دوش آب
گرم، به عطر مهربان صابون که با بخار پیچ میخورد بین کاشیهای صورتی حمام و محیط
میشود بر خستهگیهای خاکستری تنم.
در طعم گس چای، میان الحان تلخ مرثیهای دور و
سوسوی آرام چراغهای شهر که نبضشان کوک شده با آواز آرام جیرجیرکی میان شاخهها،
کلام سرخ مهربان تو، چون طرح دوار زرین شاخههای سبز و گلهای سرخ و آبی مینیاتوری
خوش با گرد قندی که ماه میپاشد بر سر خاک میآمیزد و شب را و مرا روشن میکند.
تو بدنیا اومدی نافتو با احساس بریدن
ReplyDeleteمطمئنم
:D
Deleteمن قربون تو بشم :*
Besyar ziba
ReplyDeleteممنون
Deleteطعم گس چای
ReplyDeleteخب خب خب .. چه خبر از حموم .. دفعه ی آخری که دوشش چکه می کرد .. درستش کردی ؟ :D
ReplyDelete:)))
Deleteمشنگ خل
بعد از چه همه وقت توی متنی ، لابلای کلماتش ، حل شدم ... مستحیل شاید . مچکرم وارطان .(ببخش اگر برای من وارطان همیشه با طاست - اینرا به پسر ناداشته ام مدیونم )
ReplyDeleteمرسی عزیزم که میخونی
Deleteو هرچه از دوست رسد نیکو است :*