Saturday 6 April 2013

دود سفید ۱۷ فروردین ۹۲


دود سفید

(۱۷ فروردین ۹۲)

نشسته‌ام توی اتاق، پای کامپیوتر و دارم کار می‌کنم، جمله‌ی آخر را که تایپ می‌کنم، توی یک مکث بلند، به گوشی‌ام نگاه می‌کنم که مثل سنگ، بی‌صدا، افتاده روی میز؛ آواز دل‌تنگ موسیقی اتاق را پر می‌کند، سر بلند می‌کنم، می‌بینم چند دانه‌ی لطیف باران پخش شده روی شیشه، از پنجره چشم می‌گردانم بیرون، شهر و کوه توی یک رخوت آرام، توی مه گم شده‌اند، نگاهم می‌آید نزدیک‌تر، کنار بیشه‌ی سبز، روی سقف یک کارگاه، دودکش سفالیِ پیر، مثل بابا، وقتی می‌رود توی فکر و چشم‌هایش گم می‌شود توی غبار و دود سیگار را آرام از لای لب‌هایش می‌دهد بیرون، مهربان، با طمانینه، دود را فوت می‌کند بیرون.


پیوست: یک روز پاییزی (Un dia de noviembre) از لئو بروئر، با اجرای لیلی افشار:

10 comments:

  1. بابات چی میکشه؟ :دی بهش میاد زر یا زیکا بکشه :پی

    ReplyDelete
    Replies
    1. :))
      خوبه نگفتی اوشنو
      ۵۷ می‌کشه

      Delete
    2. والا من شنیدم پنجاه و هفت با اشنو در یک سبکن :دی
      بعدا که دیدمت یه نخ از اون 57تت به من بده تا ببینیم چطوریاست

      Delete
    3. :)) نه آقا سیگار سبکیه
      برو بخر، مفت کشی خصلت خوبی نیست

      Delete
    4. رفیق مغازه داره
      یه چدوقیته فقط وینستون لایت میکشم
      مفتی :دی
      ولی من دستم بهت برسه یه نخ سیگار ازت میگیرم
      البته اگه برسه آقازاده ;)

      Delete
  2. اين وبلاگ به زودي بدليل ترويج دخانيات و تشبيه دودكش سفيد به بابا لايك خواهد خورد...
    تبريك ميگم....خخخخخخخخخ

    ReplyDelete
    Replies
    1. :))
      یکی از یکی خل‌تر کامنت می‌ذارن برا من
      :*

      Delete
  3. یعنی من انقدر ساده ام که اینجا کامنت بذارم و از همه خل تر بشم؟ نـــــــــه :))

    ReplyDelete
    Replies
    1. مرجان «خل» صفت کامنت‌ها بود نه نویسنده‌اشون :))
      :*
      قربون تو دوست عزیز :*

      Delete