کبوتر سپید
(۲۷ بهمن ۹۱)
چشمهایم میان تو و او در نوسان است، نور، چون غبار،
نشسته بر سپیدِ صیقلی صورتت، تنت کمکی رفته عقب و دستهایت سبک رها شده از دو سوی
صندلی، سرت به زاویهای اندک کج شده به راست و تلفن زنگ میزند، به آهنگ ناقوسی از
دور، تلفن زنگ میزند، لحظهای چون مسیح، بر سر دار، با تاجی از غبار، در سکوت، چشمهایت
را میبندی. بعد، جدا از آن میز، جدا از آن اتاق، گویی از میان ابر، پلکهایت در
چرخشی چون زایش سپیدِ گلی در آفتاب، باز میشوند به یک لبخند، لبخندی چون پریدن
تلخ کبوتری از بام.
و من، شکستهتر از آنکه بر جلجتا میگریست، تو را
نگاه میکنم.
پیوست: Don’t
Take Another Man’s Wife از موسیقی متن Rouge اثر Zbigniev Preisner:
آهنگ زنگش چقدر آشنا بود .. کویتی پور نبود ؟! :))
ReplyDeleteچه عجب خلاقیت به خرج دادی ی تیکهی تازه انداختی :))
Deleteدیگه گفتم در سال تولید ملی منم یه جیز جدید تولید کرده باشم :))
Delete:))
Deleteبترک
<3 DooooooStash midaraaaaaaaaaaaaaaaaaaaM! besyar beSyar! BesYar ZiaaaaaaaaaaD ZiadD! :D
ReplyDelete<3 :* :D merC
Delete