خورشید
(۱۶ بهمن ۹۱)
از پشت شیشههای خاک گرفتهی اتوبوس، تناوب گرم آفتاب
زمستان و خنکای سبز کاجها را نگاه میکنم، چشمهایم را میبندم و خورشید پشت پلکهایم
جست و خیز میکند و خاطرات مثل سنگهایی که قل میخورند توی رودخانه از من میگذرند.
در چادر را که باز میکنم، زیر طاقهای شکسته، در
روشنی آفتاب سر صبح، دستهای بهار حلقه میشود دور تنم و پلکهایم را میبوسد. خوش
خوشک راه میافتیم توی ده، پیچ اول، مخمل سفید بیدمشکهای جوان است، پیچ دوم شکوفههای
گیلاس، شکوفههای بادام، برگهای ریز، نمنم باران، پیچ سوم، خنکای عطر نعناع توی
هوا، لبخند، نگاه، بوی خاک، پیج آخر آمیزش سبز و آبیِ آبشار کوچک و شیطنتهای بچهها
روی سنگهای خیس.
روی چمن، دراز شدهایم توی سایهروشنِ درختِ پیرِ
زیبان گنجشک، صورتت گل انداخته از آفتاب پاییز، من پرم از بوی چمن، از بازی موهایت
در باد.
کافه پر است از عطر گرم صندل، میروم سمت میز، کافهچی
اسپرسو دوبلم را گذاشته و دارد برمیگردد توی آشپزخانه، انعکاس سفید خورشید از
شیشههای خاک گرفته گذشته و مهربان پخش شده توی فضا. مینشینم، از پشت خط لطیف
بخار بالای قهوهام، میبینم که تو هم رسیدهای، یک میز آنطرفتر نشستهای و
مضطرب منتظری، لبخند میزنم و برایت دست تکان میدهم، دست پاچه بلند میشوی میآیی
سمتم. «سلام».
چشم باز میکنم، از پشت شیشههای خاک گرفتهی
اتوبوس، از میان برگهای سبز کاج، خورشید لبخند میزند به رویم.
پیوست: Olvidate
de Mi از Yasmin Levy و
Buika (کل آلبوم Libertad ارزش شنیدن دارد، عناصر موسیقی عربی در این آلبوم بارزتر شده، یکی
از آهنگها هم تماش مال سوغاتی هایده است.):
چه توصیفات زیبایی..
ReplyDeleteقوه ی تصویر سازیت رو تحسین میکنم
خودم به شخصه شهر های شلوغ(والبته منظم)رو بیشتر از شهر های کوچسک دوست دارم...شاید واسه اینه که به اندازه کافی تو اون فضایی که تعریفش رو کردی زندگی کردم
بوس
به به خاطرات جدید کافی شاپی
ReplyDelete:)
خبراییه مثکه
:))
بوووس
نه عزیزم جدید نیست، مال هفتهی اول مهر
Delete:)
بعدم نوپ،هیچ خبری نیس فعلاً :))
:*
اونقد زمانای مختلف می نویسی که آدم حقایق زندگی خودش هم یادش میره
Delete:))))
ولی نه یه خبراییه
باید ببینمت واسم تعریف کنی
بوووس
خنگول خان :)) :*
Deleteاون ی خبرایی رو هم، آره باید ببینمت تعریف کنم :*
هرچند هنو هیچ خبرایی نیس :))
هنوز خیلی کلمه خوبیه
Deleteامید میده به آدم
بوووس
:) ohom
Deleteخیلی خوب بود.
ReplyDeleteکلاً الان دارم تو یه دنیای دیگه ای سیر می کنم.
هم با آهنگات هم با نوشته هات
:)
Deleteمرسی
امیدوارم سیر خوشآیندی باشه
به به مطلب روحیه مو باز کرد......یه بعدظهر زیبا......
ReplyDeleteوقتی گفتی چادر را باز کردم....
من با خود این تعبیر کردم ک جحاب برداشتی ب ازادی رسیدی...:)))
:D
Deleteخیلی هم خوب که روحیت باز شد
و
کوفت :))))