Friday 3 May 2013

گنجشک ۱۱ اردیبهشت ۹۲


گنجشک

(۱۱ اردیبهشت ۹۲)

مثل جنینِ توی رهم، روی تخت، روی پهلوی چپ، جمع شده‌ام توی خودم و دست‌هایم تنگ پیچیده دور تنم، یا شاید به دور خیالی گذرا در خواب، پنجره باز است و خنکای بهار پخش است توی اتاق، میان خواب و بیداری احساس می‌کنم چیزی سبک نشسته روی شانه‌ام، پلک‌هایم را باز می‌کنم و می‌بینم گنجشکی نشسته روی شانه‌ام. دست می‌برم سمت‌اش، می‌پرد روی انگشت اشاره‌ام و اتاق گم می‌شود در عطر سبز کاج.

4 comments:

  1. این خیلی خوب بود :) فک کنم وقتشه شووَرِت بدیم :دی

    ReplyDelete
    Replies
    1. مرسی عزیزم :*
      کی منو می‌گیره دلت خوشه :))

      Delete
    2. :))))))))
      وای نیما جون ، کلی خندیدم .. دلمو شاد کردی خدا دلتو شاد کنه :D
      آخه خدائیش کی میاد وارتانو ببره .. :)))

      Delete
    3. بمیری ای حسین عوضی :))

      Delete