خواب گندم
(۱۵ مرداد ۹۲)
خندهایت گل گندوم
وسط سوز زمستون
دل من مزرع گندم
چش تو باغ و گلستون
من اگر خوشهی گندم
تویی ساقهی گندم
دست بیرحم زمونه
نشه تیغ و درفشُم
ما بشیم عاصی و هیرون
وسط بر بیابون
ما بشیم ساقه و گندم
هر یکی خونهی مردم
چقدر قشنگ گفتی
ReplyDeleteاز قشنگی کلامت وقتی به آخرش رسیدم لبخندی بر لبانم نشست و از مفهوم شعر دلم گرفت. چقدر سوزناک گفتی
مرسی عزیزم :* لطف داری
Delete