من و ماه
(۲ تیر ۹۲)
خوشخوشک دارم از نانوایی بر میگردم خانه، خیابان
لبریز است از درخشش سبز و سرخ تابلوهای نئون و لبخندهای من به روی فردا. در فاصلهی
دو چراغِ راه، با نور مهربان گرمشان که طعم یاس رازقی میدهد و آسفالت ترک خورده
را گله به گله روشن کردهاند، ناگهان موج سیال زمان، چون حریر، بال به بال باد میپچد
دور تنم، سر میگردانم سوی آسمان و حل میشوم در لبخند مهربان ماه و از میان کاکل
پریشان ابر.
این همه آسمون زیسمون بافتی که بهت گیر ندم این چه نونائیه خریدی ؟ :D
ReplyDelete