Friday 10 August 2012

برش‌هایی از یک روز (۱۹ مرداد ۹۱)


برش‌هایی از یک روز

(۱۹ مرداد ۹۱)


چهار صبح است، شمد دور بالا تنه‌ی برهنه‌ام پیچیده است، احساس می‌کنم نوری رنگ پریده‌ روی صورتم افتاده است و بیدار می‌شوم. شک می‌کنم که کامپیوتر را روشن گذاشته‌ام، نگاه می‌کنم، خاموش است. بلند می‌شوم، دست و صورتم را می‌شورم، به اتاق بر‌می‌گردم، و ناگهان منبع نور را کشف می‌کنم، از میان ابر‌ها‌ی تیره‌ی شبانه، ماه، به درون اتاقم سرک می‌کشد. به چهار چوب پنجره تکیه می‌دهم و آمیزش نور ماه و ستاره‌ای درشت، که به گمانم زهره است را نگاه می‌کنم.

پنج دقیقه به شش، پیش از زنگ ساعت، بی‌اختیار، مثل هر روز از خواب بیدار می‌شوم، نسیم خنکی فضای اتاق را با بوی علف‌های عرق کرده‌ی سر صبح پر کرده. دلم می‌خواهد تا طلوع خورشید در رخت‌خواب بمانم، پر شدن اتاق از نور و بازی سایه گلدان‌هایم روی دیوار را تماشا کنم و شمدم را تنگ در آغوش گیرم ولی باید بلند شوم.

کمکی مانده به دو، در اتوبوس نشسته‌ام، ایستگاه آخر است، ناگهان مثل ساعقه، عطری آشنا بر سرم نازل می‌شود، عطری که مرا به هزار جا می‌برد، به هزار خاطره، به هزار احساس، و یاد کسی از من می‌گذرد. صدایی در گوشم می‌خواند،
دل‌تنگی‌های آدمی را باد ترانه‌ای می‌خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می‌گیرد
و هر دانه‌ی برفی به اشکی نریخته می‌ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق‌های نهان
و شگفتی‌های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من

در ایستگاه در انتظار قطار، به دیوار تکیه داده‌ام، ناگهان تهی می‌شوم، فرو می‌ریزم. بی‌صدا روی زمین ولو می‌شوم. قطاری وارد ایست‌گاه می‌شود، خیل جمعیت، با شتاب از کنارم می‌گذرد.

خودم را می‌سپارم به دوش آب سرد، مرا در بر می‌گیرد، آرام می‌کند.

و حال، Icarus Dreams فضای اتاق را پر کرده است.

پیوست ۱: شمد رو اندازی است نازک و خنک.
پیوست۲: شعر از مجموعه‌ی سکوت سرشار از ناگفته‌ها، مجموعه شعری از مارگوت بیگل است با ترجمعه‌ی احمد شاملو.
پیوست ۳: Icarus Dreams نام قطعه‌ای است از  Yngwie Malmsteen این هم لینک:

پی‌نوشت: بعد از همه‌ی این‌ها، آندانته Suite Bergamasque Clair De Lune از دبوسی، می‌شود مایه‌ی آرامش مطلق.

6 comments:

  1. ۱- خوش به حالت که خودت هر روز صبح زود میتونی پاشی
    ۲- مرسی از پیوست شماره یک
    ۳- من عاشق صاعقه، هوای طوفانی و خطرناک ، ابری و اینام
    امیدوارم دیوونه خطابم نکنی :))))
    بوووس

    ReplyDelete
  2. منم از اول تابستونه که خوابم این‌طور منظم شده :)
    خواهش می‌کنم ؛)
    چرا دیونه؟! هوای بارون فوق‌العاده است و طوفان زیبا. کافیه آدم کمی آشفته باشه شاید هم شوریده، اون وقته که دیدن بازتاب درونش در جهان بیرون، به شکل غریبی لذت بخش می‌شه

    ReplyDelete
  3. من اتفاقاً از اول تابستون خوابم به هم ریخته :))))
    با این حساب من کلاً آشفته و شوریده ام
    چون همیشه از این هوا(دست کم تو تخیلاتم اینطور فک میکنم، چون عملاً همیشه هوا اینطوری نیست که نظر قطعی بدم)
    لذت میبرم
    بوووس

    ReplyDelete